Where my heart truly belongs

ساخت وبلاگ

فکر میکنم زندگی بدون عشق خیلی خسته کننده است.

نه... منظورم لزوما عشق به یک انسان نیست. عشق به انسان شاید حتی سطح پایینی از عشق باشه. چون مشروطه و خالصانه نیست و اغلب با نیاز و وابستگی گره میخوره. جوری که مرزهاش قابل تشخیص نیست. اما عشق میتونه به لباس های مختلفی دربیاد. من دیگه خیلی وقته عاشق انسانی نیستم. احتمال میدم تا مدت زیادی هم نباشم. اما هر روز و هر لحظه عشق رو تجربه میکنم. معشوق من دیگه به شکل انسان نیست. و من هیچ وقت به دیدنش عادت نمی کنم. هروقت چشمم بهش میوفته یه مدت بهش خیره می مونم و یه حس عجیبی رو تو قلبم تجربه میکنم. بعضی وقت ها انقدر به چشمم زیبا و باشکوهه که نفسم رو تو سینه حبس میکنه. و هروقت که بهش میرسم روزشماری میکنم تا دوباره برگردم. روح من تنها در اون نقطه از زمان و مکان آروم میگیره. تنها حالت از عشق که حقیقی و بدون پایان میبینمش اینه. چون با هیچ وابستگی آلوده نشده. هیچ وقت قرار نیست چیزی رو به من بده. خلائی رو پر کنه یا میلی رو ارضا کنه. و برخلاف انسان ها هیچ وقت هم قرار نیست من رو برنجونه. البته معشوق من ممکنه یک روز جون منو بگیره. اما دلگیر نمیشم اگر این کار رو بکنه. هر اتفاقی که آخرش بیوفته میپذیرم.

عاشق باشید. عاشق هرچیزی. هرچیزی که نمیتونید یک روز بهش فکر نکنید. دنیایی که ما توشیم خیلی زشت و کثیفه و حتی اگر حقیقت پشتش رو هم بدونی باز هم یه چیزی باید باشه تا این زمانی که قبل برگشت به ناچار باید اینجا بگذرونیم رو قابل تحمل کنه.

اوهام...
ما را در سایت اوهام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eternal-illusiona بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 2 خرداد 1403 ساعت: 16:08