من پوشالی

ساخت وبلاگ

رو به روم ایستاده بود و با غرور نگاهم میکرد

خودم رو میگم

تعریف و تمجید ادمها دور سرش میچرخید

و به خودش می بالید

تو به زودی از خیلی ها قوی تر میشی...

تو یه ذهن فولادی داری. هیچ وقت کم نمیاری...

تو داری رویای من رو زندگی میکنی ، کیف میکنم میبینمت...

تو خیلی عجیبی. نمیدونم چطور جرئت این کارها رو داری. فقط هر هفته میشینم نگاهت میکنم و مغزم سوت میکشه هربار...

تو الهام بخشی. با انتخاب هات و سبک زندگیت ، ادمهای اطرافت رو ناخواسته تحت تاثیر قرار میدی...

تو...

تو...

تو...

شاید این حرف ها دلگرمم کنه

و شاید حس قدرت بهم دست بده

و غرور

اما تو ، تویی که ادمها تمجیدت میکنن ، تو فقط یه من پوشالی ای

تو یه توهمی ، یه دروغ

وجود داری و خوشحالم که وجود داری و منم بهت افتخار میکنم. اما هیچ وقت فکر نکن که تو من حقیقی ای

من و تو از هم خیلی دوریم

راهمون از هم جداست

بعضی وقت ها انقدر باهم ادغام میشیم که باورم میشه که تو منی

خودم رو یادم میره و حواسم پرت همه چیزهایی که تو میخوای میشه

و با تو توی دنیای ادمها گم میشم

اره میدونم در نهایت یک نفریم ، من هم نمیخوام انکارت کنم یا تو رو پاک کنم

اما تو فقط یه سایه از منی

تو... تو اونی که با هزار امید و آرزو میخواد به هزار جا برسه

بلند ترین کوه ها رو فتح کنه

به دور دست ها سفر کنه

تجربه کنه

دوست داشته باشه و دوست داشته بشه

و من... من اون روح خسته ای ام که بعد هزاران سال فقط میخواد برگرده خونه...

اوهام...
ما را در سایت اوهام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eternal-illusiona بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 20:05