.
معمولا در مواجهه با اتفاقات ناگوار زندگیم دو نوع واکنش دارم. خودمم تصمیم نمیگیرم برای کدوم اتفاق کدوم واکنش رو داشته باشم ، سیستم دفاعی مغزم تصمیم میگیره و اجرا میکنه.
نوع اول نوع مرسوم غصه خوردن و گریه کردن و غرق شدن تو افکار و احساسات منفیه. این واکنش بیشتر اتفاق میوفته.
نوع دوم بی واکنشی محضه. نه فکری هست نه قطره اشکی و نه هیچ چیز دیگه ای. ولی اشتباه نکنید، این واکنش به معنای اهمیت ندادن نیست و اتفاقا خطرناک تره. تو این حالت حجم احساسات انقدر زیاده که مغزم خودش میدونه که اگر بهشون اجازه بروز بده ، معلوم نیست بتونه جمعش کنه یا نه. در نتیجه هرچی هست رو یه جای عمیقی تو درونم دفن میکنه و یه خروار خاک میریزه روش تا مطمئن شه همون زیر می مونن.
البته این روش همیشه جواب نمیده. بعضی وقت ها علی رغم همه تلاش هایی که مغزم میکنه ، احساسات خودش رو از زیر خاک میکشه بیرون و مثل یه هیولا من رو مییلعه.
.
پ ن : کاش اون دستگاهه تو فیلم eternal sunshine of the spotless mind واقعیت داشت.
پ ن : از همین الان داره ذره ذره خودش رو از زیر خاک بیرون میکشه...
.
اوهام...برچسب : نویسنده : eternal-illusiona بازدید : 81