عده ای در سالن یک ساختمان جمع شده اند. مردی که روی سن ایستاده، خطاب به مردم میگوید:
- این اواخر، وزیر امور خارجه آلمان جرئت پیشنهاد دادن اینکه "هممون مسئول این جنگ هستیم" رو به خودش داده
- و اینکه هممون باید در پرداخت بهاش شریک بشیم.
-که باید در مقابلش بگیم: کی این جنگ رو شروع کرد؟
-اون به هیچ وجه نمیتونه خسارت وارد شده به مردان و زنان این کشور رو جبران کنه. ولی با این حال آلمانها
باید بهاش رو بپردازن.
مرد دیگری میگوید:
- فلسفه چشم در مقابل چشم و دندان در مقابل دندان فلسفه خطرناکی هست. کل این چرخه ممکنه تکرار بشه.
یکی از حضار: داری میگی بذاریم زور بگن بهمون؟
مرد اول: آقا، تو چشمهای این خانوم نگاه کن و بگو که آلمانها رو دوست داشته باشه.
زن مسن: بزرگ ترین پسرم رو تو حمله کشتن. و بعد پسر دومم رو.
- اون وقت شما اینجا ایستادین و ازشون دفاع میکنین.
ورا که تا این لحظه شاهد صحبت ها بود، راه خودش رو از میان جمع باز میکنه و روی سن میره.
ورا: من پرستار خط مقدم بودم.
مرد: آفرین به شما، خانوم. کس دیگهای هست که بخواد کاری که کرده رو در میون بذاره؟
ورا: نه هنوز حرفم تموم نشده.
- برای یه مدت من پرستار واحدی از افسرهای آلمانی بودم.
حضار شروع به اظهار خشم میکنند.
زن مسن: امیدوارم زیاد خوب نرسیده باشین بهشون.
ورا: همین که حرف میزدین، یکی از اونها رو به خاطر آوردم.
- وقتی داشت میمرد دستش رو گرفته بودم.
- برای زنی که دوست داشت گریه میکرد.
- در حالی با پایان زندگیش روبرو شد که تقاضای بخشش اون رو داشت.
- من برادرم رو تو جنگ از دست دادم و همچنین نامزدم رو.
- منم نمیتونستم قبول کنم تا وقتی که دست اون آلمانی رو گرفتم.
- من دستهای اونها رو هم گرفته بودم. درد اونها هم همون درد بود. خون اونها همون خون بود. عزای ما همون عزای هزاران زن و مرد آلمانی است.
حضار همچنین اظهار خشم میکنند. در سالن هرج و مرج به وجود آمده.
ورا: من با بازماندهها صحبت میکنم. مادرها، خواهرها، زنان. ما مردانمون رو به جنگ فرستادیم.
- من با پدرم بحث کردم که بذاره برادرم بره.
- چون فکر میکنیم این کار درست هست. کار شرافتمندانه!
- ولی تنها کاری که از دستم برمیاد اینه که اینجا بایستم و ازتون بپرسم: واقعا هست؟
- شاید مرگ اونها با اتحاد ما و "نه" گفتنمون ارزش پیدا کنه.
- نه به قتل
- نه به جنگ
- نه به چرخه بیانتهای انتفام
- من به همه اینها نه میگم
- دیگه نه
قسمتی از فیلم عهد جوانی
- تمام تاریخ عبارت است از جنگ سربازانی که همدیگر را نمی شناسند و باهم می جنگند، برای دو نفر که همدیگر را می شناسند و نمی جنگند.
- هیچ وقت جنگ رو نفهمیدم...
اوهام...
برچسب : جنگ جهانی دوم,جنگ جهانی اول,جنگ ایران و عراق, نویسنده : eternal-illusiona بازدید : 156